English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 301 (7082 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
mid range U برد متوسط
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
mean U متوسط
mean U متوسط میانه روی
mean U میانه متوسط
mean U مدت زمان متوسط ی که یک قطعه بین دو خرابی کار میکند
mean U متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
mean U متوسط زمان که وسیلهای عمل میکند
mean U مقدار متوسط ه از اعداد یا مقادیر
meaner U متوسط
meaner U متوسط میانه روی
meaner U میانه متوسط
meaner U مدت زمان متوسط ی که یک قطعه بین دو خرابی کار میکند
meaner U متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
meaner U متوسط زمان که وسیلهای عمل میکند
meaner U مقدار متوسط ه از اعداد یا مقادیر
meanest U متوسط
meanest U متوسط میانه روی
meanest U میانه متوسط
meanest U مدت زمان متوسط ی که یک قطعه بین دو خرابی کار میکند
meanest U متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
meanest U متوسط زمان که وسیلهای عمل میکند
meanest U مقدار متوسط ه از اعداد یا مقادیر
average U میانه متوسط
average U متوسط
average U حد متوسط
average U متوسط خسارت در بیمه
average U میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
average U مقدار متوسط
average U میانگین حسابی متوسط حسابی
average U متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
average U متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
averaged U میانه متوسط
averaged U متوسط
averaged U حد متوسط
averaged U متوسط خسارت در بیمه
averaged U میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
averaged U مقدار متوسط
averaged U میانگین حسابی متوسط حسابی
averaged U متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
averaged U متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
averages U میانه متوسط
averages U متوسط
averages U حد متوسط
averages U متوسط خسارت در بیمه
averages U میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
averages U مقدار متوسط
averages U میانگین حسابی متوسط حسابی
averages U متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
averages U متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
averaging U میانه متوسط
averaging U متوسط
averaging U حد متوسط
averaging U متوسط خسارت در بیمه
averaging U میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
averaging U مقدار متوسط
averaging U میانگین حسابی متوسط حسابی
averaging U متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
averaging U متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
thin U تیم متوسط
thinned U تیم متوسط
thinners U تیم متوسط
thinnest U تیم متوسط
thins U تیم متوسط
share U IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
shared U IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
shares U IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
modal U متوسط
modals U متوسط
wallabies U کانگوروی متوسط القامه گردن قرمز
wallaby U کانگوروی متوسط القامه گردن قرمز
tolerable U متوسط
intermediate U متوسط
meant U متوسط
bias U مقداری که بوسیله ان متوسط مجموعهای از مقادیر ازمقدار مرجع فاصله می گیردپیشقدر
biases U مقداری که بوسیله ان متوسط مجموعهای از مقادیر ازمقدار مرجع فاصله می گیردپیشقدر
medium wave U موج متوسط
duffer U بازیگر متوسط
duffers U بازیگر متوسط
halftone U رنگ متوسط
halftones U رنگ متوسط
par U میزان متوسط
middling U اجناس مختلف از درجه متوسط
middle class U طبقه متوسط
middle classes U طبقه متوسط
mediocrity U اندازه متوسط
mediocre U متوسط
medium U متوسط معتدل
medium U متوسط
medium U مقدار متوسط
mediums U متوسط معتدل
mediums U متوسط
mediums U مقدار متوسط
normal U میانه متوسط
failure U متوسط زمان که یک وسیله بین دو قط عی میتواند کار کند
failures U متوسط زمان که یک وسیله بین دو قط عی میتواند کار کند
bourgeois U عضوطبقه متوسط جامعه
bourgeois U طبقه متوسط بورژوا
run of the mill U برجسته نبودن در جنس متوسط
run-of-the-mill U برجسته نبودن در جنس متوسط
fair U نسبتا خوب متوسط
fairer U نسبتا خوب متوسط
Other Matches
mean sea level U ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
mesne U متوسط
medium gravle U شن متوسط
average limit of ice U حد متوسط یخ
life expectancy U سن متوسط
osculant U متوسط
moderating U متوسط
moderates U متوسط
moderated U متوسط
life expectancies U سن متوسط
moderate U متوسط
intermedial U متوسط
average depth U عمق متوسط
middle price U قیمت متوسط
average output U محصول متوسط
average payment U پرداخت متوسط
medium voltage U ولتاژ متوسط
average deviation U انحراف متوسط
average latency U رکود متوسط
average price U قیمت متوسط
average conditions U شرایط متوسط
average life U عمر متوسط
secondarily U بطور متوسط
average expense U هزینه متوسط
average efficiency U بازده متوسط
moderate speed U سرعت متوسط
monthly average U متوسط ماهیانه
average flow U جریان متوسط
on the a U بطور متوسط
average input U نهاده متوسط
medium scale U در مقیاس متوسط
average discharge U بده متوسط
average latency U تاخیر متوسط
average cost U هزینه متوسط
medium frequency U بسامد متوسط
m.f. U بسامد متوسط
mean life U عمر متوسط
intermediate pressure U فشار متوسط
mean price U قیمت متوسط
mean speed U سرعت متوسط
mean stress U خستگی متوسط
mean time U زمان متوسط
mean time U ساعت متوسط
mean value U مقدار متوسط
averagly U بطور متوسط
girder bridge U پل بیلی متوسط
mean income U درامد متوسط
intermediate contrast U تغایر متوسط
m.f. U فرکانس متوسط
mean chord U وتر متوسط
mean daily U متوسط روزانه
mean depth U عمق متوسط
intermediately U بطور متوسط
mean deviation U انحراف متوسط
intermediate lampholder U سر پیچ متوسط
intermediate hurdle U مانع متوسط
intermediate high voltage line U خط فشار متوسط
middlingly U بطور متوسط
averagely U بطور متوسط
average voltage U ولتاژ متوسط
average revenue U درامد متوسط
average yield U بازده متوسط
average return U بازده متوسط
mediterranean sea U بحر متوسط
medium artillery U توپخانه متوسط
medium carbon steel U فولادباکربن متوسط
medium cloud U ابرهای متوسط
average productivity U بازدهی متوسط
average product U تولید متوسط
average product U محصول متوسط
median income U درامد متوسط
median gray U خاکستری متوسط
average variable cost U هزینه متوسط
mean variation U تغییر متوسط
average value U مقدار متوسط
average total cost U هزینه متوسط کل
mean velocity U سرعت متوسط
medial U میانه متوسط
medially U بطورمیانه یا متوسط
average speed U سرعت متوسط
sort of U بمقدار متوسط
above average <adj.> U بالاتر از حد متوسط
above-average <adj.> U بالاتر از حد متوسط
over-average <adj.> U بالاتر از حد متوسط
above average <adj.> U بیشتر از حد متوسط
above-average <adj.> U بیشتر از حد متوسط
over-average <adj.> U بیشتر از حد متوسط
above average <adj.> U بیش از حد متوسط
above-average <adj.> U بیش از حد متوسط
over-average <adj.> U بیش از حد متوسط
life expectancy U عمر متوسط
a modest income U درآمدی متوسط
life expectancies U عمر متوسط
midway U متوسط میانجی
sort of U بمیزان متوسط
subaverage U زیر حد متوسط
true power U توان متوسط
weighted average U متوسط وزنی
every Tom, Dick and Harry <idiom> U طبقه متوسط
a medium sized car U یک اتومبیل متوسط
working point U نقطه فشار متوسط
bourgeois <adj.> U عضوطبقه متوسط جامعه
man in the street <idiom> U مردم عادی یا متوسط
mean free path U مسافت ازاد متوسط
mean error method U روش خطای متوسط
mean effective pressure U فشار موثر متوسط
median lethal dose U دوز متوسط کشنده
mean aerodynamic chord U وتر ایرودینامیکی متوسط
mean freepath U مسیر ازاد متوسط
middle sized U دارای اندازه متوسط
medium scale U نقشه مقیاس متوسط
middle level management U مدیریت سطح متوسط
mean spherical candlepower U شمع کروی متوسط
member of the middle class U عضو طبقه متوسط
medium energy particle U ذره با انرژی متوسط
mean solar day U روز متوسط خورشیدی
mean solar day U روز متوسط شمسی
mean sea level U سطح متوسط دریا
average daily traffic [ADT] U متوسط ترافیک روزانه
mean solar time U زمان متوسط شمسی
medium range U با شعاع عمل متوسط
mean horizontal candlepower U شمع افقی متوسط
mean high water neaps U متوسط ارتفاع اب دریا
middle-class person U عضو طبقه متوسط
average tax rate U نزخ متوسط مالیات
average variable cost U هزینه متوسط متغیر
average fixed cost U هزینه ثابت متوسط
average degree of polymerization U درجه متوسط بسپارش
average revenue product U درامد متوسط محصول
average evoked potential U پتانسیل فراخوانده متوسط
average heading U جهت متوسط مسیر
average speed U سرعت متوسط حرکت
average kinetic energy U انرژی متوسط جنبشی
average molecular speed U سرعت مولکولی متوسط
average net return U بازده خالص متوسط
average productivity U بهره دهی متوسط
average intensity U شدت جریان متوسط
average purchase rate U نرخ متوسط خرید
average reaction rate U مقدار متوسط واکنش
average reaction rate U سرعت متوسط واکنش
average heading U جهت متوسط هواپیما
average available discharge U بده متوسط مفید
intermediate power transistor U ترانزیستور با قدرت متوسط
intermediate range U سلاح برد متوسط
intermediate range U با شعاع عمل متوسط شعاع عمل متوسط
intermediate scale U نقشه مقیاس متوسط
intermediate temperature U درجه حرارت متوسط
fairest U نسبتا خوب متوسط
fairs U نسبتا خوب متوسط
king's blue U رنگ ابی متوسط
average seek time U مدت متوسط جستجو
average annual precipitation U متوسط بارندگی سالینه
fair average quality U کیفیت متوسط مناسب
franklin U طبقه متوسط اجتماع
aerodynamic mean chord U وتر متوسط ایرودینامیکی
midi U پیراهن زنانه با دامن متوسط
medium scale integration U مجتمع سازی در مقیاس متوسط
ultra high vacuum U مسیر ازاد متوسط هوا
medium scale intergration U مجتمع سازی در مقیاس متوسط
average life U عمر متوسط اقلام دارائی
average marginal relationship U رابطه مفاهیم متوسط ونهائی
doberman pinscher U سگ پاسبان المانی متوسط الجثه
mean sea level U ارتفاع متوسط از سطح دریا
mean low water neaps U ارتفاع متوسط پس رفت اب دریا
half tide level U ارتفاع متوسط کشند اب دریا
mean higher high water U ارتفاع متوسط پیشرفت اب دریا
The working (middle,upper)class. U طبقه کارگر (متوسط بالا )
bed building stage of river U تراز سطح متوسط اب رودخانه
upper middle class U طبقه متوسط بالا [در اجتماعی]
medium steak U استیک متوسط سرخ یا پخته شده
velocity of retreat U سرعت متوسط اب در پائین دست سرریز
medium range U وسیله یا جنگ افزار برد متوسط
ambient U متوسط دمای طبیعی اطراف یک وسیله
average cost pricing U قیمت گذاری بر اساس هزینه متوسط
sea skiff U قایق موتوری به اندازه متوسط با کابین
r.m.s. value of a periodic quantity U جذر متوسط مربعهای کمیتهای دورهای
long run average cost curve U منحنی هزینه متوسط بلند مدت
dose rate U میزان متوسط تابشهای یونیزه کننده
velocity of approach U سرعت متوسط اب هنگام رسیدن به تاج سرریز یا سد
cybercafe U شرکتی که حاوی چند ترمینال متوسط به اینترنت است
medium pace bowler U توپ انداز با روش پرتاب مستقیم و سرعت متوسط
medium pacer U توپ انداز با روش پرتاب مستقیم و سرعت متوسط
msi U مجتمع سازی در مقیاس متوسط Integration Scale edium
mtbf U متوسط زمان که یک قطعه بین دو خرای کار میکند
bronchial tubes U برنشهای متوسط نایژه و مجراهای کوچکی که از آن منشعب میشود
MTF U متوسط زمانی که یک وسیله تا پیش از خرابی کار میکند
thor U نوعی موشک یک مرحلهای اتمی بالیستیکی برد متوسط
cga U سیستم نمایش رنگی با resolation متوسط مربوط به ریز کامپیوتر
brake mean effective pressure U مقدار محاسبه شده متوسط فشار در سیلندر در مرحله قدرت
bsc U استاندارد برای اتصالات ارتباطی رسانههای با سرعت متوسط / بالا
isothermal line U خطی که بوسیله ان جاهایی که گرمای متوسط سالیانه انهایکی است
Main Street [American English] U کسب و کار و خانواده های متوسط در اجتماعی به عنوان یک گروه
pitch speed U حاصل ضرب گام هندسی متوسط و تعداد دوران درواحد زمان
probit U واحد قیاس احتمالات اماری بر اساس حداقل انحراف ازمیزان متوسط
isotherm U خطی که نقاط دارای گرمای متوسط سالیانه مساوی رانشان میدهد
actual address U تعداد متوسط بیت دادهای که در یک زمان مشخص ارسال شده اند
What does Main Street think of this policy? U بازاریها و خانواده های متوسط چه نظری در باره این سیاستمداری دارند؟
heterosphere U قسمتی از اتمسفر که در ان ساختار و وزن مولکولی متوسط گازهای تشکیل دهنده مختلف است
isotheral line U خطی که بوسیله ان جاهایی که درجه گرمای متوسط انها 000 نشان داده میشود
bain index U شاخصی که بااستفاده از اختلاف بین قیمت و هزینه کل متوسط قدرت انحصار را اندازه گیری میکند
Recent search history Forum search
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com